نیوشیده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) شنیده. ( ناظم الاطباء ). گوش کرده. ( فرهنگ فارسی معین ). مسموع. مقبول. رجوع به نیوشیدن شود : ملک در دل آن راز پوشیده داشت که قول حکیمان نیوشیده داشت.سعدی.|| ( اِ ) آوازه. شهرت. ( ناظم الاطباء ).