نیوسوز. [نیوْ ] ( نف مرکب ) پهلوان افکن. گردافکن : بدان آبگون خنجر نیوسوزچو شیر ژیان از یلان رزم توز.فردوسی.وزآن سو که شد رستم نیوسوزسپارم بدو کشور نیم روز.فردوسی.دگر گفت تا لشکر نیمروزبرفتند با رستم نیوسوز.فردوسی.