سبزه گر نیمچه بر آب زند باکی نیست
کآب را روز و شب ازباد زره بر بدن است.
مجیر ( از آنندراج ).
چو دید سبزه که گل پای در رکاب آوردکشید نیمچه یعنی که خسرو است سوار.
مجیر ( دیوان ص 99 ).
|| تفنگ کوتاه. ( رشیدی ) ( برهان قاطع ) ( جهانگیری ) ( آنندراج ). || جوجه تازه از تخم درآمده. ( فرهنگ فارسی معین ). جوجه چندروزه. جوجه مرغ کوچک. || در تداول جنوب ایران ( کرمان و سیرجان )، کوزه کوچک. || ( ص ) نه خرد و نه بزرگ. ( یادداشت مؤلف ). هنوز به کمال نرسیده. نه کامل. نه به حد کمال : نیمچه دختر. نیمچه پسر. نیمچه مرد. نیمچه جوان. نیمچه پیر. نیمچه صدراعظم. ( یادداشت مؤلف ). || کوچک. خرد: نیمچه بشقاب. نیمچه دوری. نیمچه قرابه.