نیمه راه


معنی انگلیسی:
half - way, halfway, midway

لغت نامه دهخدا

نیمه راه. [ م َ / م ِ ] ( اِ مرکب ) وسط راه. در اثنای راه. در بین راه :
سواری فرستم به نزدیک شاه
بدان تا به پیش آیدت نیمه راه.
فردوسی.
- امثال :
از نیمه راه ضرر برگشتن منفعت است .
|| راه سنگ فرش شده. راه پیاده رو. ( ناظم الاطباء ). || ( ص مرکب ) که رفاقت به پایان نرساند. ( یادداشت مؤلف ). نیم راه. رجوع به نیم راه شود.

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - وسط راه . ۲ - راه پیاده رو . یا رفیق نیمه راه . کسی که مقداری از راه سفر را با دیگری طی کند و سپس از همراهی با وی خود داری کند .

مترادف ها

halfway (اسم)
نیمه راه، نصفه کاره، نیم راه

midway (اسم)
نیمه راه، وسط مسیر

فارسی به عربی

نصف الطریق

پیشنهاد کاربران

نیمه راه ؛ نیم راه. نصف راه. راه بپایان نرسیده : منصفة، نیمه راه. ( منتهی الارب ) رفیق نیمه راه ؛ همکاری که با دوست خود تا پایان کار نایستد.

بپرس