نیمه جان

/nimejAn/

معنی انگلیسی:
half dead, half - dead

لغت نامه دهخدا

نیمه جان. [ م َ / م ِ ] ( ص مرکب ) نیم مرده. که نیمی از جان او بشده است. ( یادداشت مؤلف ). نیم جان. رجوع به نیم جان شود.
- نیمه جان شدن ؛ نیم جان شدن. سخت مضطرب و نگران گشتن.
|| ( اِ مرکب ) نیم جان. رمق. جانی خسته و فرسوده و به لب رسیده.
- نیمه جانی داشتن ؛ رمقی در تن داشتن : حُمِل َ من المعرکة جریحاً و به رمق ؛ او را از رزمگاه به در بردند خسته و هنوز نیمه جانی داشت. ( یادداشت مؤلف ) .

فرهنگ فارسی

( صفت ) نیم جان : (( مرد نیمه جان دهان گشود و گفت ... ) )

پیشنهاد کاربران

بپرس