نیماد

لغت نامه دهخدا

نیماد. ( اِ ) تمیز. قوتی که فرق میان حق و باطل به او میسر شود. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ). ظاهراً از برساخته های فرقه آذر کیوان است. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ).

فرهنگ فارسی

تمیز ٠ قوتی که فرق میان حق و باطل به او میسر شود ٠ ظاهرا از برساخته های فرقه آذر کیوان است ٠

پیشنهاد کاربران

نیماد - واژه دساتیری ( ساخته موبد آذر کیوان ) - نام پسرانه
معنی:نیروی شناسایی درست از نادرست، عقل، خِرَد، دانش، زیرکی، هوشمندی، باهوشی -
کشف، شهود، نویابی، پیدایی، پژوهش، کند و کاو، واکاوی! -
نام و معناشناسی، زبان شناسی
می توان به جای واژه انگلیسی"semantics" از آن بهره برد!

بپرس