نیم کارولی بابا ( هندی: नीम करौली बाबा ) یا نیب کاروری بابا ( هندی: नीब करौरी बाबा ) ( ح. ۱۹۰۰ - ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ ) ، که در نزد پیروانش به نام ماهاراجی شناخته می شود، یک گورو هندو و ایثارگر خدای هندو هانومان بود. او در خارج از هند به عنوان استاد معنوی تعدادی از آمریکایی ها که در دهه ۱۹۶۰ و ۷۰ به هند سفر کرده اند شناخته شده است، مشهورترین آنها معلمان عرفانی رام داس و بهگوان داس و موسیقی دان کریشنا داس و جای اوتال است. آشرام او در نینیتال، ورینداوان، ریشیکش، شیملا، روستای چریش کارولی نزدیک خیماس پور در فرخ آباد، بومیادار، هانومنگاری، دهلی در هند و در تائوس، نیومکزیکو، ایالات متحده است.
... [مشاهده متن کامل]
لکشمن داس شرما در حدود ۱۹۰۰ در روستای اکبرپور ( بخش فیض آباد ) در اوتار پرادش هند به دنیا آمد. والدینش او را در سن ۱۱ سالگی به ازدواج دادند. او سپس خانه را ترک کرد تا عارِف شود. او بعدها به درخواست پدرش به خانه بازگشت تا یک زندگی زناشویی قطعی داشته باشد. او پدر دو پسر و یک دختر بود.
نیم کارولی بابا، که در آن زمان به بابا لاکشمن داس معروف بود ( یا «لاکسمن داس» ) ، در سال ۱۹۵۸ خانه خود را ترک کرد. رام داس داستانی را روایت می کند که بابا لاکشمن داس سوار قطار بدون بلیط شد و مسئول بلیط تصمیم گرفت قطار را متوقف کرده و نیم کارولی بابا را مجبور به ترک قطار در روستای نیم کارولی، فرخ آباد ( اوتار پرادش ) کند. پس از پیاده کردن او، مسئول قطار دریافت که قطار دوباره راه نمی افتد. پس از چندین بار تلاش برای راه اندازی قطار، کسی به مسئول پیشنهاد کرد که اجازه دهند نیم کارولی بابا دوباره وارد قطار شود. او به دو شرط با سوار شدن به قطار موافقت کرد: ۱ ) شرکت راه آهن قول ساخت ایستگاهی در روستای نیم کارولی بدهد ( در آن زمان روستاییان مجبور بودند مایل ها تا نزدیکترین ایستگاه را پیاده روی کنند ) و ۲ ) شرکت راه آهن از این پس باید با مرتاض ها رفتار بهتری داشته باشید. مسئولان موافقت کردند و نیم کارولی بابا سوار قطار شد و به شوخی گفت: "چه چیزی! آیا به من بستگی دارد که قطارها را راه اندازی کنم؟" بلافاصله پس از سوار شدن به قطار، موتور آغاز به کار کرد، اما رانندگان قطار حرکت نمی کردند مگر اینکه ماهاراجی به آنها برکت دهد که به جلو حرکت کنند. بابا نعمت خود را داد و قطار پیش رفت. بعداً یک ایستگاه قطار در روستای نیم کارولی ساخته شد. بابا مدتی در روستای نیم کارولی زندگی کرد و محلی ها نام او را به نام این روستا گذاشتند.
نیم کارولی بابا ( هندی: नीम करौली बाबा ) یا نیب کاروری بابا ( هندی: नीब करौरी बाबा ) ( ح. ۱۹۰۰ - ۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳ ) ، که در نزد پیروانش به نام ماهاراجی شناخته می شود، یک گورو هندو و ایثارگر خدای هندو هانومان بود. او در خارج از هند به عنوان استاد معنوی تعدادی از آمریکایی ها که در دهه ۱۹۶۰ و ۷۰ به هند سفر کرده اند شناخته شده است، مشهورترین آنها معلمان عرفانی رام داس و بهگوان داس و موسیقی دان کریشنا داس و جای اوتال است. آشرام او در نینیتال، ورینداوان، ریشیکش، شیملا، روستای چریش کارولی نزدیک خیماس پور در فرخ آباد، بومیادار، هانومنگاری، دهلی در هند و در تائوس، نیومکزیکو، ایالات متحده است.
... [مشاهده متن کامل]
لکشمن داس شرما در حدود ۱۹۰۰ در روستای اکبرپور ( بخش فیض آباد ) در اوتار پرادش هند به دنیا آمد. والدینش او را در سن ۱۱ سالگی به ازدواج دادند. او سپس خانه را ترک کرد تا عارِف شود. او بعدها به درخواست پدرش به خانه بازگشت تا یک زندگی زناشویی قطعی داشته باشد. او پدر دو پسر و یک دختر بود.
نیم کارولی بابا، که در آن زمان به بابا لاکشمن داس معروف بود ( یا «لاکسمن داس» ) ، در سال ۱۹۵۸ خانه خود را ترک کرد. رام داس داستانی را روایت می کند که بابا لاکشمن داس سوار قطار بدون بلیط شد و مسئول بلیط تصمیم گرفت قطار را متوقف کرده و نیم کارولی بابا را مجبور به ترک قطار در روستای نیم کارولی، فرخ آباد ( اوتار پرادش ) کند. پس از پیاده کردن او، مسئول قطار دریافت که قطار دوباره راه نمی افتد. پس از چندین بار تلاش برای راه اندازی قطار، کسی به مسئول پیشنهاد کرد که اجازه دهند نیم کارولی بابا دوباره وارد قطار شود. او به دو شرط با سوار شدن به قطار موافقت کرد: ۱ ) شرکت راه آهن قول ساخت ایستگاهی در روستای نیم کارولی بدهد ( در آن زمان روستاییان مجبور بودند مایل ها تا نزدیکترین ایستگاه را پیاده روی کنند ) و ۲ ) شرکت راه آهن از این پس باید با مرتاض ها رفتار بهتری داشته باشید. مسئولان موافقت کردند و نیم کارولی بابا سوار قطار شد و به شوخی گفت: "چه چیزی! آیا به من بستگی دارد که قطارها را راه اندازی کنم؟" بلافاصله پس از سوار شدن به قطار، موتور آغاز به کار کرد، اما رانندگان قطار حرکت نمی کردند مگر اینکه ماهاراجی به آنها برکت دهد که به جلو حرکت کنند. بابا نعمت خود را داد و قطار پیش رفت. بعداً یک ایستگاه قطار در روستای نیم کارولی ساخته شد. بابا مدتی در روستای نیم کارولی زندگی کرد و محلی ها نام او را به نام این روستا گذاشتند.