نیم چهر. [ چ ِ ] ( اِ مرکب ) نیم رخ. نیم چهره. رجوع به نیم چهره شود. || نسناس. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نسناس شود : ز مردم هم آنجا به هرسو رمه بدیدند پویان برهنه همه به یک چشم و یک رو و یک دست و پای به تک همچو آهو جهنده ز جای دو تن هم بر استاد ز ایشان به هم بدی یک تن از مانه بیش و نه کم به یک بار هرکس کش آهنگ کرد کز آن نیم چهران برآرندگرد.