به کوه برشد و اندر نهاله گه بنشست
خدنگ پیش به زه کرد و نیم چرخ به چنگ.
فرخی.
در ملک خنجر ملک و نیم چرخ اوبحری است پر جواهر و چرخی است پرشهاب.
مختاری.
گردن چو نیم قوس و در آهنگ تک چنان کز نیم چرخ وهم جهد ناوک کمان.
اثیر.
از نیم چرخ خویش پرانید بر هوابا کرکسان چرخ پر کرکس و خدنگ.
سوزنی.
شود به صورت کفگیر چرخ پنگانی چو نیم چرخ بر این چرخ عشوه گر سازد.
مجیر.