نیم پخت

/nimpoxt/

لغت نامه دهخدا

نیم پخت. [ پ ُ ]( ن مف مرکب ) نیم پخته. نیم پز. رجوع به نیم پخته شود.
- نیم پخت شدن ؛به کمال نرسیدن :
راست کاران بلندنام شوند
کجروان نیم پخت و خام شوند.
سنائی.

فرهنگ فارسی

( صفت ) نیم پخته

پیشنهاد کاربران

بپرس