نیم شفاف

لغت نامه دهخدا

نیم شفاف. [ ش َف ْ فا ] ( ص مرکب ) جسمی که نور از آن عبور می کند اما اشیاء ماوراء آن به وضوح و روشنی دیده نمی شود.

فرهنگ فارسی

جسمی که نور از آن عبور می کند اما اشیائ ماورائ آن بوضوح و روشن دیده نمی شود .

فرهنگستان زبان و ادب

{translucidus} [علوم جَوّ] ابری با تکه یا برگه یا لایۀ گسترده که بخش بیشتری از آن چنان است که مکان خورشید یا ماه از پشت آن پیداست؛ این اصطلاح همراه با ابرهای فرازکومه ای و فرازپوشنی و پوشن کومه ای و پوشنی می آید

دانشنامه عمومی

نیم شفاف ابری است با تکه یا برگه یا لایه گسترده، که بخش بیشتری از آن چنان است که مکان خورشید یا ماه از پشت آن پیداست؛ این اصطلاح همراه با ابرهای فرازکومه ای و فرازپوشنی و پوشن کومه ای و پوشنی می آید.
عکس نیم شفاف
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

نیم شفاف ؛ اجسامی میان کدرو شفاف ، مانند شیشه مات یا کاغذ آلوده بروغن که نور از آنها تا اندازه ای عبور مینماید لیکن نمیتوان ازورای آنها اجسام را تشخیص داد. گاهی فقط پیرامون جسم را میتوان مشاهده نمود. این
...
[مشاهده متن کامل]
گونه اجسام را نیم شفاف مینامند. باید دانست که وقتی از اجسام کدر صفحات بسیار نازک تهیه شود نور از آنها عبور مینماید و تقریباً نیم شفاف میگردند، مثلاً ورقه های نازک طلا اگر در مقابل خورشید قرار گیرند قرص خورشید به رنگ بنفش رؤیت میشود. ( از کتاب فیزیک تألیف امینی و صفری و. . . چ 1339 هَ. ق. ) .