نیم رخ

/nimrox/

معنی انگلیسی:
profile

لغت نامه دهخدا

نیم رخ. [ رُ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) تصویر یک چشمی ، چرا که آن نصف چهره را دارد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). کنایه از نیم رخساره باشد که مصوران تصویر یک چشمی به نگار درمی آرند. ( فرهنگ خطی ).تصویر یا عکس که از پهلو نقاشی یا عکاسی شده باشد وفقط نیمی از صورت شخص را نشان دهد، مقابل تمام رخ. عکسی که یکی از دو طرف روی را بنماید. || نصف صورت. کنار صورت. ( ناظم الاطباء ). || منظره هر چیز از یکی از جانبین. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

نیمه صورت، عکس یاتصویری که نصف آن مشخص باشد

فرهنگ معین

(رُ )(اِمر. ) ۱ - نصف چهره . مق تمام رخ . ۲ - منظرة هرچیز از جانبین .

فرهنگ عمید

۱. نیمۀ صورت.
۲. (صفت ) ویژگی عکس یا تصویری که نصف صورت را نشان بدهد.

فرهنگستان زبان و ادب

{profile} [روان شناسی] طرحی کلی از ویژگی های شخصیتی فرد

مترادف ها

silhouette (اسم)
شبح، نیمرخ، محیط مریی، نقاشی سیاه یکدست

profile (اسم)
مقطع عرضی، مقطع، نمایه، نیمرخ، خط نیمرخ، برش عمودی، نقشه برش نما، عکس نیم رخ

sideview (اسم)
از پهلو، نیمرخ، نمای جانبی

پیشنهاد کاربران

جمله با نیم رخ
نیم ره
دیدن صورت از کنار
قسمتی از چیزی

نصف یک چیز

بپرس