نیم دینار. ( اِ مرکب ) کنایه از لب معشوق. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( از انجمن آرا ) ( از رشیدی ). نیمه ٔدینار. ( رشیدی ) ( برهان قاطع ) : بخستم نیم دینارش به گاز از بیخودی یعنی که گر جم را نگین است آن نگینش را نگار است این.
خاقانی ( از انجمن آرا ).
ما درم ریز از مژه وز گاز ما نیم دینارش به آزار آمده ست.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 516 ).
رجوع به نیمه دینار شود.
فرهنگ فارسی
۱ - نصف یک دینار . ۲ - نصف. مسکوکی یک دیناری . ۳ - لب معشوق ( باعتبار اینکه دینار از طلاست و لب معشوق هم سرخ است ) : (( بخستم نیم دینارش بگاز از بیخودی یعنی که گر جم را نگین است آن نگینش را نگار است این . ) ) ( خاقانی . رشیدی )