( نیم آدمی ) نیم آدمی. [ دَ ] ( اِ مرکب ) کنایه از مطلق زن ، زیرا که دو زن را در گواهی به منزله یک مرد داشته و در دیوان خاقانی کنایه از والده خاقانی است. ( از غیاث اللغات ) ( آنندراج ) : لیک نیم آدمی آنجاست مرا چون سپردمْش به یزدان چه کنم.
خاقانی.
فرهنگ فارسی
( نیم آدمی ) کنایه از مطلق زن زیرا که دو زن را در گواهی بمنزله یک مرد داشته و در دیوان خاقانی کنایه از والد. خاقانی است ٠