نیسته. [ ت َ / ت ِ ] ( ص ) نیست. ( لغت فرس اسدی ) ( اوبهی ) ( برهان قاطع ) ( رشیدی ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). معدوم. ناچیز. ( آنندراج ). نابود. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نیست شود : آس شدم زیر آسیای زمانه نیسته خواهم شدن همی به کرانه.کسائی ( از لغت فرس ).
نیست، نابود، معدوم( صفت ) نابود معدوم : (( آس شدم زیر آسیای زمانه نیسته خواهم شدن همی بکرانه . ) ) ( کسائی . لفا اق. ۴۵۱ ) (در رشیدی: نیسته گشتم ز بس جفای زمانه ) .