نیست و نابود
لغت نامه دهخدا
- نیست و نابود شدن ؛ به کلی از میان بشدن. ( یادداشت مؤلف ).
- نیست و نابود کردن ؛ یک باره و به کلی معدوم کردن و از بین بردن.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
گم و گور
نیست و نابود = dissipate
تباه، پایمال، تلف، زایل، محو، مضمحل، معدوم، منهدم، نسخ، هدر، هلاک، هیچ