نیزه گر

لغت نامه دهخدا

نیزه گر. [ ن َ / ن ِ زَ / زِ گ َ ] ( ص مرکب ) رمّاح. ( صراح ) ( منتهی الارب ) ( از مهذب الاسماء ). قناء. ( منتهی الارب ). کسی که نیزه می سازد. ( ناظم الاطباء ).نیزه سازنده. که پیشه اش نیزه گری و ساختن نیزه است.

فرهنگ فارسی

رماح . قنائ . کسی که نیزه می سازد . نیزه سازنده . که پیشه اش نیزه گری و ساختن نیزه است .

پیشنهاد کاربران

بپرس