نیروی تازه دادن به

مترادف ها

rally (فعل)
گرد امدن، پشتیبانی کردن، تقویت کردن، صف ارایی کردن، دوباره جمع اوری کردن، دوباره بکار انداختن، نیروی تازه دادن به، سرو صورت تازه گرفتن

refresh (فعل)
روشن کردن، خنک کردن، خنک ساختن، تازه کردن، نیروی تازه دادن به، از خستگی بیرون اوردن، با طراوت کردن

reinvigorate (فعل)
تجدید نیرو کردن، نیروی تازه دادن به، باز نیرو بخشیدن

فارسی به عربی

اجتماع , انعش

پیشنهاد کاربران

بپرس