نیرومند کردن


معنی انگلیسی:
energize, fortify, strengthen

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - نیرو بخشیدن تقویت . ۲ - تایید

مترادف ها

power (فعل)
نیرومند کردن، نیرو بخشیدن به، زور بکار بردن

fortify (فعل)
تقویت کردن، مستحکم کردن، پرمایه کردن، دارای استحکامات کردن، نیرومند کردن

strengthen (فعل)
تشدید کردن، تحکیم کردن، محکم کردن، نیرومند کردن، قوی کردن، تقویت دادن، تقویت یافتن

gird (فعل)
محاصره کردن، اماده کردن، نیرومند کردن، کمربند بستن

فارسی به عربی

حصن
اربط

پیشنهاد کاربران

بپرس