نیرو کردن

فرهنگ فارسی

( مصدر ) قوت بکار بردن زور دادن : (( آب هر چه بیشتر نیرو کند بند و رغ سست و بوده بفکند . ) ) ( رودکی . نف. ج ۱٠۷۸ : ۳ )

پیشنهاد کاربران

نیرو کردن : فشار آوردن
ناگاه، آن دیدند که چون آب نیرو کرده بود و کشتی پر شده، نشستن و دریدن گرفت. ( تاریخ بیهقی )
نیرو کردن: فشار آوردن
ناگاه، آن دیدند که چون آب نیرو کرده بود و کشتی پر شده، نشستن و دریدن گرفت. تاریخ بیهقی