نیرو دادن


معنی انگلیسی:
amplify, invigorate, power

مترادف ها

enliven (فعل)
جان دادن، روح دادن، زندگی بخشیدن، نیرو دادن، روح بخشیدن، حیات بخشیدن

energize (فعل)
قوت دادن، انرژی دادن، نیرو دادن

reinforce (فعل)
تقویت کردن، محکم کردن، مستحکم کردن، نیرو دادن، نیرو بخشیدن به، مدد کردن

freshen (فعل)
خنک شدن، نیرو دادن، تازه کردن

nerve (فعل)
نیرو دادن، قوت قلب دادن، نیرو بخشیدن

فارسی به عربی

انعش
نشط

پیشنهاد کاربران

یارا دادن ؛ قوت دادن. نیرو بخشیدن :
برای پاک هنر را همی کند یاری
به رسم خوب خرد را همی دهد یارا.
معزی.
تحکیم
اشادت

بپرس