نیرب

لغت نامه دهخدا

نیرب. [ ن َ رَ ] ( ع ص ، اِ ) بدی. ( منتهی الارب ). شر. ( اقرب الموارد ). || سخن چینی. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). نمیمة. ( اقرب الموارد ). || مرد چابک و چست. ( منتهی الارب ). رجل جلید. ( اقرب الموارد ). || رجل نیرب و ذونیرب ؛ مرد بد و شریر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

بدی . شر . یا سخن چینی . نمیمه . یا مرد چابک و چست . رجل جلید . یا رجل نیرب و ذونیرب مرد بدو شریر .

پیشنهاد کاربران

بپرس