نیح

لغت نامه دهخدا

نیح. [ ن َ ] ( ع مص ) خمیدن شاخ درخت. ( از منتهی الارب ). متمایل شدن شاخه. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). نیحان. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || درشت و سخت گردیدن استخوان پیر یا جوان بر اثر رطوبت. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ).

نیح. [ ن َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) عظم نیح ؛ استخوان سخت و قوی. ( منتهی الارب ). شدید صلب. ( از متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

عظم نیح : استخوان سخت و قوی . شدید صلب .

پیشنهاد کاربران

بپرس