نیبلونگ

دانشنامه آزاد فارسی

نیبِلونگ (Nibelung)
در اساطیر اسکاندیناوی و آلمان، نژادی از کوتوله ها. گنج طلای آن ها به دست سیگورد (به آلمانی، زیگفرید) می افتد؛ در سرود نیبلونگ ها، از اعضای دودمان فرمانروایان بورگونی از نسل شاهزاده نیبلونگ بود.
نسخۀ اسکاندیناویایی. در افسانه های ایسلند، در منظومۀ اِدا، لوکی، اودین و هوئنیر ناگزیرند خون بهای پسر هرایدمار را بپردازند. لوکی کوتوله ای به نام آندواری، که به هیئت اردک ماهی است، را وادار می کند تا گنج طلا و انگشتر سحرآمیزش را تسلیم او کند و او نیز آن ها را به هرایدمار می دهد. اما این اشیا نفرین شدۀ آندواری اند و پسرانِ هرایدمار، فافنیر و رگین، بی درنگ او را به قتل می رسانند. فافنیر گنج را تصاحب می کند و به شکل اژدها درمی آید و رگین نقشه ای طرح می کند تا پسر رضاعی اش سیگورد (از فولزونگها) طلاها را به دست آورد. سیگورد با کشتن فافنیر و رگین، صاحب انگشتر و طلاها می شود؛ او برونهیلد را در حالی که به خوابی جادویی فرو رفته است، در قلعه ای از سپرها با تابشی آتش گون می یابد. آن دو با یکدیگر پیمان ازدواج می بندند و سیگورد انگشتر آندواری را به او می دهد و سپس خود را به لباس گونار، برادر گودرون، درمی آورد و از آتش جادویی می گذرد تا برونهیلد را برای ازدواج با گونار آماده کند. سیگورد انگشتر آندواری را از برونهیلد می گیرد و به گودرون می دهد. در دعوایی که میان دو زن درمی گیرد، گودرون انگشتر را به برونهیلد نشان می دهد تا ثابت کند که سیگورد او را فریفته است. برونهیلد ترتیب مرگ سیگورد را می دهد و بعدها روی تل هیزم فراهم آمده برای سوزاندن جسدش خودکشی می کند.
نسخۀ آلمانی. در سرود نیبلونگ ها (قرن ۱۲م)، زیگفرید، ولیعهد هلند، پس از کشتن نیبلونگ ها و تصرف گنج آنان، شنل جادویی آلبریش کوتوله را نیز به چنگ می آورد که با پوشیدنش نامرئی می شود. در وُرمس، زیگفرید از کریمهیلد، شاهدخت بورگونی، خواستگاری می کند؛ اما برای به دست آوردن او مجبور است به گونتر کمک کند تا برونهیلد، ملکۀ ایسلند، را به همسری خود درآورد. زیگفرید با پوشیدن شنل آلبریش، نخست در مسابقۀ زورآزمایی و سپس در کشتی گرفتن با او پیروز می شود. آن گاه انگشتر و کمربند او را می رباید و بعدها که میان دو ملکه بر سر وفاداری و شجاعت همسرانشان اختلاف می افتد، کریمهیلد می کوشد با نشان دادن انگشتر و کمربند ثابت کند که برونهیلد معشوقۀ او بوده است. هاگن، واسال/باج گذار اصلی گونتر، با نیرنگ از کریمهیلد می خواهد که نقطۀ زخم پذیر بدن رویین تن زیگفرید را نشان دهد و به این ترتیب او را ناجوانمردانه می کشد؛ سپس گنج نیبلونگ ها را می رباید و آن را در رود راین غرق می کند. کریمهیلد برای انتقام، با آتیلا/اِتسل ازدواج می کند و با استفاده از موقعیت خود، اهالی یورگونی را به جنگ و سرانجام نابودی در مجارستان می کشاند.

پیشنهاد کاربران