نیاکان

/niyAkAn/

مترادف نیاکان: آباء، اجداد، اسلاف، پدران، نیا، نیاگان

متضاد نیاکان: اخلاف

معنی انگلیسی:
forefather, forerunner, ancestors, ancestry, family tree, pedigree

لغت نامه دهخدا

نیاکان. ( اِ ) ج ِ نیا. رجوع به نیا و نیاک شود :
نیاکان بیدار شاهان ما
ستوده دل و نیکخواهان ما.
فردوسی.
نگه کن کنون تا نیاکان ما
گزیده جهاندار و پاکان ما.
فردوسی.
نیاکانتان پهلوانان بدند
ز تخم بزرگان و شاهان بدند.
فردوسی.
که بدان حضرت و جدان و نیاکانش
پیش ازین آمده بودند به مهمانی.
ناصرخسرو.
نیاکان سیده همه پادشاهان طبرستان و دیلمان بودند.( مجمل التواریخ ).

نیاکان. ( اِخ ) دهی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد. در 52هزارگزی شمال غربی اردل در منطقه کوهستانی معتدل هوایی واقع و دارای 151 تن سکنه است. آبش از چشمه ، محصولات عمده اش غلات و کتیرا و پشم و روغن و شغل مردمش زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع نیاک : (( تو آنی که پیش نیاکان من بزرگان و فرخنده پاکان من ... ) ) ( شا . بخ ۱۶۷۱ : ۶ ) توضیح این کلمه در فارسی بصورت (( نیاکان ) ) ( بتقلید پهلوی ) و (( نیاکان ) ) هر دو آمده .
دهی است از دهستان شوراب بخش اردل شهرستان شهرکرد در ۵۲ هزار گزی شمال غربی اردل در منطقه کوهستانی معتدل هوائی واقع است . آبش از چشمه محصولات عمده اش غلات و کتیرا و پشم و روغن شغل مردمش زراعت و گله داری است .

فرهنگ معین

[ په . ] (اِ. ) جِ نیاک .

فرهنگ عمید

اجداد، پدران.

واژه نامه بختیاریکا

بو باوره؛ ( بو باوا )

دانشنامه عمومی

منظور از اَجداد یا نیاکان، «والدین» یا «والدینِ نیاکان» ( یعنی جد، جد بزرگ، جد بزرگ بزرگ، و به همین ترتیب ) است. [ ۱]
منظور از جد یا نیا، پدربزرگ به معنای «پدرِ پدر» ( جد پدری ) یا «پدرِ مادر» ( جد مادری ) است. [ ۲] همچنین برای معنی جد یا نیا، مفهوم «پدرِ پدر چندانکه بالا رود» نیز منظور شده است. [ ۲]
از واژه های دیگری که با «جد» یا «نیا» هم معنی باشند می توان به «پدربزرگ»، «بابابزرگ»، «پدرکلان»، «پدرمهین» یا «نیاک» اشاره کرد. شکل جمع جد، اجداد و شکل جمع نیا، نیاکان است. جد یا اجداد از ریشهٔ عربی، و نیا یا نیاکان از ریشهٔ فارسی هستند. [ ۲] واژهٔ نیا در اشعار شاعرانی چون فردوسی، ناصرخسرو، سوزنی، خاقانی و نظامی بارها آمده است. [ ۳]
عکس نیاکان
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

اجداد

مترادف ها

primogenitor (اسم)
نیاکان

پیشنهاد کاربران

اگر نیاکان را از چپ به راست بنویسیم به کان نیا تبدیل میشود. کان به معنای معدن و نیا یعنی ریشه . اگر الف و نون را در کان حذف کنیم و روی حرف ک علامت ضمه بگذاریم و آنرا به نیا پیوند دهیم به کُنیا تبدیل می شود. با حروف لاتین به شکل konya با تلفظ کُنیا محل اقامت و زندگی مولانا در ترکیه که توسط پارسی زبانان به قونیه ترجمه شده. نام آن شهر با حروف لاتین از دو کلمه ساخته شده به شکل کو نیا ( ko nya ) که یک واژه استفهامی یا سوالی بوده به معنای : ریشه کجاست؟ کلمه فارسی نیاکان به شکل معکوس کان نیا در سرزمین حجاز توسط ادیبان و شاعران و حکیمان و عارفان قوم عرب به کنیه تبدیل شده.
...
[مشاهده متن کامل]

Vorfahr با تلفظ فورفار به زبان آلمانی به معنای جد و جمع آن به شکل Vorfahren با تلفظ فورفارن به معنای اجداد، پیشینیان. از کلمه Ahne و Ahnen با تلفظ های آنه و آهنِن هم استفاده میشود.
غیر از تلفظ ریشه ای و کشف معنای اصلی واژه فارسی نیاکان، هر فرد انسانی میتواند سوال زیر را برای خود طرح کند و سعی و کوشش نماید تا حد توان فهمانی و عقلانی یک پاسخ معقول و منطقی و قانع کننده به آن ارائه دهد: آیا من قبل از آشنائی والدینم با هم و خواستگاری و ازدواج آنها و قبل از آمیزیش جنسی و بسته شدن نطفه در رحم مادر وجود داشته ام یا نه ؟ اگر پاسخ مثبت یا بله بود، آنگاه موجودیتم چگونه و کجا و از چه نوع زندگی برخورده است؟ آیا در عالم یا حالت برزخ بسر میبرده و در موقع مقرر و از پیش تعیین شده وارد این دنیا شده ام یا اینکه اصلا وجود نداشته ام بلکه فقط در لحظه بسته شدن نطفه موجودیت پیدا کرده یا به وجود آمده ام؟
خط وجودی من ( منجمله هر فرد انسانی ) بسوی گذشته به روش کلامی در قالب کلمات به شکل زیر می باشد:
من ، پدر و مادر ، پدران و مادر بزرگان ، پدران و مادران پدر بزرگان و مادر بزرگان . . . . و الا آخر تا حالت آفرینش اولیه ملکوتی یا آسمانی همین دنیا در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین. به روش ریاضی در قالب اعداد بصورت : ۱ ، ۲ ، ۴ ، ۸ ، ۱۶ ، . . . . . . . . M . بازهم به روش ریاضی به شکل تصاعدی یا توانی بر پایه عدد دو به شکل : ۲ بتوان ۰ ، ۲ بتوان ۱ ، ۲ بتوان ۳ ، ۲ بتوان ۴، . . . . ۲ بتوان n . مقادیر M و n مجهول اند و غیر قابل کشف توسط قوای ادراکی فهم و عقل و دل انسان و فقط خدا به اندازه یا مقدار آنها علم و آگاهی کامل دارد. M و ۲ بتوان n از لحاظ اندازه مساوی اند. این سه روش یکی کلامی و یکی عددی و یکی تصاعدی به ما می آموزند که جمعیت انسان بسوی گذشته افزایش می یابد. اما واقعیت ( و داستان دینی آدم و حوا ) به انسان می آموزند که جمعیت انسان بسوی گذشته کاهش می یابد. صرف نظر از داستان آدم و حوا، این چهار روش حقیقت را بیان میکنند، مع الوصف نتیجه یا حاصل سه روش قبلی با روش آخری یا واقعی معکوس هم و متناقض اند. جلل خالق!!! در ردیابی نیاکان یا سلسله اجداد افراد انسانی این تضاد و تناقض موجود در محصول روش ها چگونه می تواند حل گردد و رفع شود ؟ این سوال را هم میتوان بصورت زیر طرح نمود : آیا خط وجودی من ( یا هر فرد انسانی دیگری ) بسوی گذشته در قدم اول به دو خط و در قدم دوم به چهار تا و در قدم سوم به هشت و در قدم چهارم به شانزده خط و الا آخر تا رسیدن به حالت آفرینش آسمانی تجزیه و تحلیل میگردد یا اینکه بصورت یک خط مستقیم و مستقل از همه چیز و همه کس به آن حالت میرسد و در آنجا به نفس آدم ( بدون نفس حوا ) می پیوندد و ختم میگردد؟
من معتقدم و ایمان دارم که دو داستان مبدئی و بنیادی ادیان ابراهیمی ( یهودیت و مسیحیت و اسلام ) یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوا دو افسانه خیالی اوهامی بیش نبوده و نمی باشند و محتوای آن دو داستان از طرف خدای حقیقی و واقعی ( یعنی خدا از دیدگاه علمی و نه دینی و فلسفی و عرفانی ) و امر و خواست وی در قالب وحی به گوش سر و دل سرایندگان ابلاغ نگردیده است. همچنین بر این باورم که زبان مردم سرزمین ایران در اعصار اوستای نقل قولی فارسی بوده و زبان پارسی در اعصار بعد از اوستای نوشتاری به پیدایش رسیده. اوستای نقل قولی فرا باستانی توسط خود ایرانیان به خط و زبان اوستای نوشتاری نگاشته نشده بلکه توسط بیگانگان ناپیدا ( بدون نام و نشان ) با هدف تخریب محتوای علمی و حکمت اشراقی آن و پراکنده نمودن زبان فارسی. در پایان توجه دوستداران امروز و آینده زبان پارسی شاهنامه ای و زبان و خط اوستای نوشتاری را به یک واژه و یک عبارت اوستایی معطوف میدارم : خویدوده و آژی ده اکه.

بررسیِ واژگانِ " نِژاد، نِژاده، نیاگ، نیاک" و کاربردِ پیشوندِ " نِ/نی" در آنها:
همانگونه که می دانیم، واژه یِ " نِژاد" به چمِ " اصل، دودمان " و واژه یِ " نِژاده" به چمِ " اصیل" است.
واژه یِ " نِژاد" از پیشوندِ " نِ" و واژه یِ " ژاد" ساخته شده است که " ژاد" از برایِ دگرگونیِ آواییِ " ژ/ز" همان " زاد " است که بُنِ گذشته یِ کارواژه یِ " زادَن" می باشد؛ پس " ژادَن" ریختِ دیگرِ " زادَن" می باشد و ریختِ دیگرِ واژه یِ " نِژاده" ، نِزاده" می باشد که به روشنی "نِ. زاده" صفت مفعولی است، از انجایی که "زاده " صفت مفعولیِ " زادَن" می باشد. ( آنچنان که پیدا است، واژه یِ "ذات" به روشنی برآمده از واژه یِ پارسیِ میانه یِ " زات" و واژه یِ اوستاییِ " زاتَ" است، پس این واژه را باید با آوایِ " ز" به جایِ "ذ" بکار ببریم. )
...
[مشاهده متن کامل]

نکته 1: پیشوندِ " نِ" در زبانِ پارسیِ کُنونی برآمده از پیشوندِ " نی" در زبانِ پارسیِ میانه است که در زیرواژه یِ " نی" از همین تارنما به آن پرداخته ام و در اینجا عملگری برایِ نشان دادنِ " پایین، به پایین، بُن، اصل و ریشه" است؛ ما در واژه یِ " نیاگ" از زبانِ پارسیِ میانه به چمِ "جد، تبار " که در زبانِ پارسیِ کُنونی به ریختِ "نیا، نیاک" آمده است، همین پیشوند را داریم. ( کوشش کنید که واژه یِ " نیاگ، نیاک" را به جایِ " نیا" بکار ببرید، تا افزون بر ارج نهادن به گذشتگان، بتوان از آن کارواژه ساخت. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پرسش 1: تکواژهایِ " نیاگ/نیاک" چه هستند؟
پیشوندِ " نی" به همراهِ پسوندِ " آگ/آک"
پرسش 2: مگر پسوندِ " آگ/آک" با پیشوند هم می آید؟
آری، برای نمونه ما واژگانی همچون " هماگ و. . . " را در زبانِ پارسیِ میانه داریم. تازه، پسوندِ " آگ" در زبانِ پارسیِ میانه با " اَفواژه ( =حرفِ اضافه ) " نیز می آید؛ برای نمونه در کارواژه یِ " اَباگینیتن".
پرسش 3: مگر پیشوندِ "نی" به ریختِ " نِ" در پارسیِ کُنونی در نمی آید؟ پس چرا در واژه یِ " نیا، نیاک، نیاکان، نیاگ" همان پیشوندِ "نی" برجای مانده است؟
از آنجایی که در این واژگان پس از پیشوندِ " نی" ، آوایِ " الف" نِشسته است، این پیشوند به ریختِ " نِ" در نَیامده است.
پیشنهاد 1:
" نیاگ/نیاک" را می توان به جایِ واژه یِ بیگانه یِ " ancestor " بکار برد؛ بویژه در زمینه منطق و ریاضی جاهایی که سخن از " successor /ancestor" به میان می آید.
پیشنهاد 2:
ما می توانیم، چنانکه من در زیرواژه یِ "رواج" آورده ام، از واژه یِ " نیاگ/نیاک" کارواژه بسازیم؛ برای نمونه: " نیاگاندن/نیاگیدن" ( بسنجید با کارواژه هایِ بیگانه یِ " descend " و واژگانی از این دست ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته 2 : پیشوندِ " نی" در واژگانِ " نیاگ، نیاک" و پیشوندِ " نِ" در واژگانِ " نِژاد، نِژاده " در نگاهِ نخست عملگری برایِ نشان دادنِ " پُشت و پُشته" هستند ولی چنانکه از نمودارِ درختیِ زیر نیز می توان دریافت، پیشوندِ " نِ/نی" همان عملگرِ " پایین، زیر، به پایین" است:

نیاکاننیاکان
واژه نیاکان کاملا پارسی است چون در عربی می شود الأجداد العظماء ودر ترکی آتانار این واژه یعنی نیاکان صد درصد پارسی است
بچه ها کسی میدونین مهم نیاکان یعنی چی ؟ معنای کدام جمله درست است ؟ رای �خرد و فضیلت:مشورت گیتی :�عقل نیاکان خانه و کاشانه
نیاگان یا نیاکان؟ : مفرد این واژه دراصل "نیاگ" ( به معنای نیا یا جد ) است وجمع آن نیاگان است، نه "نیاک یا نیاکان" به کاف تازی . پس بهتر است مانند واژه های: "شایگان ورایگان " واژه ی "نیاکان" ، "نیاگان" نوشته وخوانده شود.
آباء، اجداد، اسلاف، پدران، نیا، نیاگان
برابر ( فارسی ) نیاکان میشود ( نیاکان ) سپاس. . .
اجداد
ابرار

بپرس