نیاز دیده

لغت نامه دهخدا

نیازدیده. [ دی دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) سختی کشیده. مقابل نازپرورده :
نیازدیده به تو باز دیده کرد از آنک
نیازدیده نه ای پروریده نازی.
سوزنی ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

سختی کشیده . مقابل ناز و پرورده

پیشنهاد کاربران

بپرس