نیاز داشتن


معنی انگلیسی:
ask, lack, need, require, take, want

فرهنگ فارسی

( مصدر ) احتیاج داشتن محتاج بودن : (( اگر بویهای خوش آورد باز که دارند مردم ببویش نیاز . ) ) ( شا.بخ ۲۵ : ۱ )

فرهنگ معین

(تَ ) (مص ل . ) محتاج بودن .

مترادف ها

require (فعل)
خواستن، مستلزم بودن، نیاز داشتن، لازم دانستن، لازم بودن، لازم داشتن

need (فعل)
نیاز داشتن، نیازمند بودن، در احتیاج داشتن، محتاج بودن

فارسی به عربی

تطلب
حاجة

پیشنهاد کاربران

حاجت افتادن ؛ پدید آمدن حاجت ، و پیدا شدن آن : تا اگر میمنه و میسره را بمردم حاجت افتد بفرستید. ( تاریخ بیهقی ) .
نیاز داشتن : محتاج بودن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 109 ) .
لازم دیدن

بپرس