فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
مترادف ها
خواستن، مستلزم بودن، نیاز داشتن، لازم دانستن، لازم بودن، لازم داشتن
نیاز داشتن، نیازمند بودن، در احتیاج داشتن، محتاج بودن
فارسی به عربی
حاجة
پیشنهاد کاربران
حاجت افتادن ؛ پدید آمدن حاجت ، و پیدا شدن آن : تا اگر میمنه و میسره را بمردم حاجت افتد بفرستید. ( تاریخ بیهقی ) .
نیاز داشتن : محتاج بودن .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 109 ) .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 109 ) .
لازم دیدن