( نیابةً ) نیابةً. [ ب َ تَن ْ ] ( ع ق ) بجای دیگری و بعوض از دیگری. وکالةً. ضد اصالةً. ( ناظم الاطباء ). به نیابت دیگری. || عجالةً. علی العجاله. ( ناظم الاطباء ).نیابه. [ ب َ / ب ِ ] ( از ع ، اِ ) نوبت. ( لغت فرس اسدی ) ( صحاح الفرس ) ( ناظم الاطباء ). بار. کرت. دفعه. مرتبه. رجوع به نیابت و نیابة شود : آن به که نیابه را نگه داری کردار تن خویش را کنی فربه.
بوشکور ( لغت فرس اسدی ، از یادداشت مؤلف ).
فرهنگ معین
(بِ یا بَ ) [ ع . نیابة ] (اِ. ) نوبت ، بار.
پیشنهاد کاربران
نوبت : آن به که نیابه را نگه داری کردار تن خویش را کنی فربه. بوشکور