نیائئوس مارکیوس کوریولانوس ( به لاتین: Gnaeus Marcius Coriolanus ) یک سردار جمهوری روم در قرن پنجم قبل از میلاد بود که به پاس رشادت هایش در طول محاصره ی شهر کوریولی[ یادداشت ۱] ( از شهرهای ولسکیان ) [ یادداشت ۲] لقب «کوریولانوس»[ یادداشت ۳] گرفت. بعداً، او، که از طبقه ی اشراف ( پاتریکی ها ) بود، با اقتدار تریبون های مردمی مخالفت کرد و برای همین مورد نفرت توده ها ( پلبی ها ) واقع شد و توده ها حکم به قتلش دادند؛ اما او شهر مادری اش را ترک کرد و به ولسکیانِ دشمن درپیوست تا به آنان کمک کند روم را شکست دهند و از ناسپاسی هم میهنانش انتقام بکشد. او در ارتش ولسکیان چنان توانمندیی از خود نشان داد که موفق شد چندین شهر را از اشغال رومیان خارج کند و حتی اردوگاهش را تا پنج مایلی خودِ شهرِ روم برپا کند؛ و چیزی نمانده بود که به روم حمله کند که مادر و همسر و فرزندان خردسالش از روم بیرون آمدند و او را التماس کردند که به شهر مادری اش حمله نکند. او نیز تحت تأثیر واقع شد و حمله نکرد. [ ۱]
شخصیت او الهام بخش ویلیام شکسپیر و بتهوون در، به ترتیب، نگارش تراژدی کوریولانوس و یک قطعه ی ارکستر بود.
در سال ۴۹۳ قبل از میلاد که پوستوموس کومینیوس[ یادداشت ۴] و اسپوریوس کاسیوس[ یادداشت ۵] کنسول بودند، کنسولْ کومینیوس به جنگ با ولسکیان رفت و چندین شهر آنان را متصرف شد. در گام نهایی، وقتی شهر کوریولی را زیر محاصره گرفته بود، چند لژیونِ ( پیاده نظامِ ) ولسکیان از شهر آنتیوم[ یادداشت ۶] برای نجات کوریولی راه افتادند. درحالی که رومیان تماماً متوجهِ اهالیِ محاصره شده ی شهر بودند و انتظار حمله از خارج شهر را نداشتند، این لژیون های ولسکیانْ رومیان را غافلگیر کردند و مورد حمله قرار دادند؛ اهالی کوریولی نیز از فرصت استفاده کردند و از شهرشان بیرون ریختند تا خود را از محاصره برهانند. از قضا، نیائئوس مارکیوسِ جوان ( در آن زمان هنوز ملقب به کوریولانوس نشده بود ) در اردوگاه رومیان حضور داشت. او دسته ای از جوانان ورزیده را برگزید و با ایشان نه تنها پاتک محاصره شدگان را پس زد، بلکه متهورانه از دروازه های گشوده شده ی شهرشان وارد شد و کشتار کرد و قدری آتش برگرفت و به سوی خانه ها پرت کرد. در نتیجه ی این دلاوری، فریاد اهالی شهر، که با ناله های بانوان و کودکان نیز درهم آمیخته بود، بر روحیه ی رومیان افزود و از آنِ ولسکیان کاست، چراکه ایشان می دیدند که این شهر ــ که به کمکش شتافته بودند ــ به دست دشمن افتاده است. پس شهر کوریولی به تصرف رومیان درآمد و این دستاوردِ نظامیِ نیائئوس مارکیوس چنان بود که بر شهرت کنسولْ کومینیوس سایه افکند و چیزی نمانده بود که همگان از یاد ببرند که کنسول کومینیوس بوده که جنگ با ولسکیان را رهبری کرده و شهر کوریولی را گشوده بود. پس از این پیروزی، نیائئوس مارکیوس ملقب به «کوریولانوس» شد. [ ۲]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفشخصیت او الهام بخش ویلیام شکسپیر و بتهوون در، به ترتیب، نگارش تراژدی کوریولانوس و یک قطعه ی ارکستر بود.
در سال ۴۹۳ قبل از میلاد که پوستوموس کومینیوس[ یادداشت ۴] و اسپوریوس کاسیوس[ یادداشت ۵] کنسول بودند، کنسولْ کومینیوس به جنگ با ولسکیان رفت و چندین شهر آنان را متصرف شد. در گام نهایی، وقتی شهر کوریولی را زیر محاصره گرفته بود، چند لژیونِ ( پیاده نظامِ ) ولسکیان از شهر آنتیوم[ یادداشت ۶] برای نجات کوریولی راه افتادند. درحالی که رومیان تماماً متوجهِ اهالیِ محاصره شده ی شهر بودند و انتظار حمله از خارج شهر را نداشتند، این لژیون های ولسکیانْ رومیان را غافلگیر کردند و مورد حمله قرار دادند؛ اهالی کوریولی نیز از فرصت استفاده کردند و از شهرشان بیرون ریختند تا خود را از محاصره برهانند. از قضا، نیائئوس مارکیوسِ جوان ( در آن زمان هنوز ملقب به کوریولانوس نشده بود ) در اردوگاه رومیان حضور داشت. او دسته ای از جوانان ورزیده را برگزید و با ایشان نه تنها پاتک محاصره شدگان را پس زد، بلکه متهورانه از دروازه های گشوده شده ی شهرشان وارد شد و کشتار کرد و قدری آتش برگرفت و به سوی خانه ها پرت کرد. در نتیجه ی این دلاوری، فریاد اهالی شهر، که با ناله های بانوان و کودکان نیز درهم آمیخته بود، بر روحیه ی رومیان افزود و از آنِ ولسکیان کاست، چراکه ایشان می دیدند که این شهر ــ که به کمکش شتافته بودند ــ به دست دشمن افتاده است. پس شهر کوریولی به تصرف رومیان درآمد و این دستاوردِ نظامیِ نیائئوس مارکیوس چنان بود که بر شهرت کنسولْ کومینیوس سایه افکند و چیزی نمانده بود که همگان از یاد ببرند که کنسول کومینیوس بوده که جنگ با ولسکیان را رهبری کرده و شهر کوریولی را گشوده بود. پس از این پیروزی، نیائئوس مارکیوس ملقب به «کوریولانوس» شد. [ ۲]