- نی نی کوچولو ؛ بچه کوچک. کودک خرد.
- || در مقام تحقیر وتنبیه کسی که اطوار خارج درمی آورد بدو گویند: نی نی کوچولو دیگر وقت این کارهای تو گذشته. ( فرهنگ عامیانه جمالزاده از فرهنگ فارسی معین ).
|| مردم چشم. مردمک چشم. مردمک. انسان العین. ببک. ببه. بؤبؤ. ( یادداشت مؤلف ). || در زبان اطفال خرد، نقوش انسانی. صورت. شکل. عکس. ( یادداشت مؤلف ). || عروسک.
نی نی. ( ق مرکب ) کلمه ای است در نفی که به طور تأکید استعمال می کنند. ( ناظم الاطباء ). نه ! نه !. ( فرهنگ فارسی معین ) :
نی نی که چرخ و دهر ندانند قدر فضل
این گفته بود گاه جوانی پدر مرا.
ناصرخسرو.
نی نی به گمان نیکم از بخت کارم همه چون گمان ببینم.
خاقانی.