نگونسر. [ ن ِ س َ ] ( ص مرکب ) نگونسار. سرنگون. در تمام معانی رجوع به نگونسار شود : این رایت نگونسر و رخش بریده دم بر غافلان هفت خطرگه برآورید.خاقانی.جرمی نکرده حلقه گوشش نگونسر است آویخته به سایه مشکین کمند او.خاقانی.