نگون طالع. [ ن ِ ل ِ ] ( ص مرکب ) بی طالع. بی نصیب. بدبخت. ( ناظم الاطباء ). نگون اختر. نگون بخت. وارون بخت : گِل آلوده ای راه مسجد گرفت ز بخت نگون طالع اندر شگفت.سعدی.ندیدم زغماز سرگشته ترنگون طالع و بخت برگشته تر.سعدی.