به یک زخم ده سر فکندی نگون
زمین کرده از تیغ دریای خون.
فردوسی.
به هر حمله خیلی فکندی نگون به هر زخم جوئی براندی ز خون.
اسدی.
به ده سالگی شد ز مردی فزون به یک مشت گردی فکندی نگون.
اسدی.
|| به زیر افکندن. خم کردن. پائین انداختن : همه موبدان سر فکنده نگون
چرا کس نیارست گفتن نه چون.
فردوسی.