نگوسار کردن.[ ن ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اِنکاس. تنکیس. ( از زوزنی ).سرنگون کردن. رجوع به نگونسار کردن شود : نقل است که یک روز به سر چاهی رسید، دلو فروگذاشت ، پرزر برآمد، نگوسار کرد، باز فروگذاشت پرمروارید برآمد، نگوسار کرد. ( تذکرةالاولیاء چ نیکلسون ج 1 ص 105 ).