سپه را نگه داری شهریار
به از جنگ در حلقه کارزار.
سعدی.
- نگه داری کردن ؛ نگاه داشتن. حفظ و حراست کردن. سرپرستی و مواظبت کردن.نگهداری
/negahdAri/
مترادف نگهداری: حفاظت، حفظ، صیانت، پاسداری، حراست، محارست، محافظت، وقایت، توجه، مراقبت، مواظبت، بازداری، ضبط، کف، پرستاری، سرپرستی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
سپه را نگه داری شهریار
به از جنگ در حلقه کارزار.
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. پرستاری.
فرهنگستان زبان و ادب
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
جلوگیری، خودداری، نگهداری
حفاظت، نگهداری، حفظ منابع طبیعی
همراهان، ملتزمین، نگهداری، حشمت، حفظ، حشم، خدم وحشم
علاقه، خواست، تصدی، اشغال، تصرف، نگهداری، اجاره داری، حق تصدی
قوت، نگهداری، تعمیر، نگهداشت، ابقاء، گذران، عمل تمیز کردن و پاک کردن
توافق، نگهداری
جلوگیری، نگهداری، حفظ، حراست
نگهداری، نگاهداری، ابقاء، حافظه
نگهداری، تعمیر، هزینه نگهداری و تعمیر
نگهداری، حکم ادامه توقیف
تغذیه، نگهداری، معاش، اعانت
نگهداری، قیمومیت
نگهداری، اطعام مساکین، اطعام، استعانت مالی
نگهداری، اطعام مساکین، اطعام، استعانت مالی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
( خرده فروشی ) keeping
نگهداری کالا در انبار یا فروشگاه
نگهداری کالا در انبار یا فروشگاه
مرکز نگهداری
محفوظ
نگهداری ( Maintenance ) :[اصطلاح تعمیر و نگهداری] مجموعه فعالیت هایی است که به طور مشخص به منظور حفظ و نگهداری هر یک از تجهیزات ، تأسیسات و دستگاه ها در حد استاندارد با هزینه قابل قبول و با هدف بالا بردن
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
عمر مفید و جلوگیری از خرابی ناگهانی آن ها انجام می گیرد و با این کار قابلیت اطمینان و در دسترس بودن آن ها را افزایش می دهد .
حفظ
نگه داری از واژه ی مواظبت کردن می آید که به گویش شمالی ( لاکا لاکا ) می گویند اما من معتقدم که نگه داری یعنی ژاکتن که به زبان فرانسوی یعنی من در دستشویی هستم.
در جدول پلاس به معنی حفظ است.
خاندان نگهداری خوشنام ترین تیره از طایفه بزرگ لشنی که هم اکنون غالب آنها در منطقه آباده طشک خاصه روستاهای حسن آباد و کوشکک سکنا گزیده اند
عده ای اازآنها به روستاهای اطراف همچون تم شولی و چاهگز همچنین شهرستانهای اطرف همچون ارسنجان پاسارگاد ( براساس شواهد و قرائن خویشاوندی نزدیکی با نگهداری های روستای تم شولی دارند ) قادراباد و استهبان مهاجرت کرده اند
... [مشاهده متن کامل]
تبار شناسی: لک ( لر و کرد . ) لشنی ها لک هستند جزئی از ایل زند که لک می باشند
گویش: به جز عده کمی از آنها ( نگهداری های تم شولی ترکی تکلم میکنند به دلیل اختلاط نسبی با ترکها ی سرچهان ) همه فارسی زبانند بعضا به ندرت کلمات لری هم در گویش آنها شنیده میشود مثل بید یعنی بود مثل نی یعنی نیست مثل کوژا یعنی کجا که از کلمه کوجنی در تکلم لری گرفته شده . . . .
عده ای اازآنها به روستاهای اطراف همچون تم شولی و چاهگز همچنین شهرستانهای اطرف همچون ارسنجان پاسارگاد ( براساس شواهد و قرائن خویشاوندی نزدیکی با نگهداری های روستای تم شولی دارند ) قادراباد و استهبان مهاجرت کرده اند
... [مشاهده متن کامل]
تبار شناسی: لک ( لر و کرد . ) لشنی ها لک هستند جزئی از ایل زند که لک می باشند
گویش: به جز عده کمی از آنها ( نگهداری های تم شولی ترکی تکلم میکنند به دلیل اختلاط نسبی با ترکها ی سرچهان ) همه فارسی زبانند بعضا به ندرت کلمات لری هم در گویش آنها شنیده میشود مثل بید یعنی بود مثل نی یعنی نیست مثل کوژا یعنی کجا که از کلمه کوجنی در تکلم لری گرفته شده . . . .