لاد را بر بنای محکم نه
که نگه دار لاد بن لاد است.
فرالاوی.
تو ایدر شب و روز بیدار باش سپه را ز دشمن نگه دار باش.
فردوسی.
به گرد جهان چار سالار من که هستند بر جان نگه دار من.
فردوسی.
دل و گرز و بازو مرا یار بس نخواهم جز ایزد نگه دار کس.
فردوسی.
گویم که خدایا به خدائی و بزرگیت کو را به همه حال معین باش ونگه دار.
فرخی.
به مراد دل تو بخت تو را راهنمای به همه کاری یزدانْت نگه دار و معین.
فرخی.
جبار همه کار به کام تو رسانیدبادات شب و روز خداوند نگه دار.
منوچهری.
در طاعت تو جان و تنم یار خِرَد گشت توفیق تو بوده ست مرا یار و نگه دار.
ناصرخسرو.
هم نکودار اصل فضل و کرم هم نگه دار راز دین و حرم.
سنائی.
در زینهار بخت نگه دار توست حق زنهار زینهاری خود را نگاه دار.
خاقانی.
نگه دار ما هست یزدان و بس به یزدان پناهیم و دیگر نه کس.
نظامی.
به بی یاری اندر جهان یار باش شب و روزش از بد نگه دار باش.
نظامی.
جهانت به کام و فلک یار بادجهان آفرینت نگه دار باد.
سعدی.
گر نگه دار من آن است که من می دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد.
؟
|| مراقب. پاسبان. نگهبان : بس ایمن مشو بر نگه دار خویش
چو ایمن بوی راست کن کار خویش.
فردوسی.
|| دارنده. صاحب : پس شاه لهراسب گشتاسب شاه
نگه دار گیتی سزاوار گاه.
فردوسی.
گزین و مهین پور لهراسب شاه خداوند گیتی نگه دار گاه.
فردوسی.
|| سرپرست. سرکرده : ز خون نیا دل بی آزار کرد
سری را بر ایشان نگه دار کرد.
فردوسی.
سپه را که چون او نگه دار بودهمه چاره دشمنان خوار بود.
فردوسی.
نگه دارآن لشکر اکنون توی نگه کن بدیشان ، نگر نغنوی.
فردوسی.
بیشتر بخوانید ...