نگران شدن


معنی انگلیسی:
worry

لغت نامه دهخدا

نگران شدن. [ ن ِ گ َ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متوجه شدن. ناظر شدن. توجه کردن. نگریستن :
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد.
حافظ.
|| وادار به دیدن کردن. ( فرهنگ فارسی معین ). || منتظر شدن. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). || دلواپس شدن. پریشان و مضطرب شدن. ( ناظم الاطباء ). مشوش شدن. پریشان شدن. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - وادار بدیدن کردن . ۲ - منتظر شدن . ۳ - مشوش شدن پریشان شدن .

واژه نامه بختیاریکا

دِتهِستِن؛ ور هُلُفنیدِن

مترادف ها

anguish (فعل)
دلتنگ کردن، غمگین شدن، نگران شدن، نگران کردن

worry (فعل)
نگران شدن، اذیت کردن، بستوه اوردن، نگران بودن، اندیشناک کردن یا بودن

bother (فعل)
نگران شدن، نگران کردن، عذاب دادن، زحمت دادن، درد سر دادن، مخل اسایش شدن، جوش زدن و خودخوری کردن

فارسی به عربی

الم , مضایقة

پیشنهاد کاربران

تهیونگ من خیلی نگرانتم خوبی؟منم کرونا گرفتم ولی خوشحالم که با تو همزمان گرفتم کویوتم دوست دارم قند عسل ما ارمیا زود خوب شو دارو ها تو به موقع بخور به خودت برس۳و مواظب خودت باش دوست دارم
تهیونگ من خیلی نگرانتم خوبی ؟منم کرونا گرفتم ولی خوشحالم که همزمان با تو گرفتم به خودت خیلی برس مواظب خودت باش دارو ها تو به موقع بخور کویوتم زود خوب شو دوست دارم کویوتم
به تلواسه افتادن ؛ نگران شدن. مضطرب گردیدن.

بپرس