نگاهبانی

/negAhbAni/

مترادف نگاهبانی: پاس، حراست، حفاظت، مراقبت، نگهبانی

معنی انگلیسی:
watch, guard, vigilance

لغت نامه دهخدا

نگاهبانی. [ ن ِ ] ( حامص مرکب ) حراست و نگهداشت چیزی.( آنندراج ). محافظت. حراست. ( از ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ). مراقبت. حرس. ( یادداشت مؤلف ). عمل نگاهبان. رجوع به نگاهبان و نگهبانی شود. || ( اصطلاح نظامی ) قراولی. کشیک. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱ - حفاظت حراست محافظت . ۲ - قراولی کشیک .

فرهنگ معین

( ~. ) (حامص . ) محافظت ، مراقبت .

فرهنگ عمید

= نگهبانی

پیشنهاد کاربران

بپرس