نگاه دارنده
/negAhdArande/
لغت نامه دهخدا
- قوه ٔنگاه دارنده ؛ قوه ماسکه. ( فرهنگ فارسی معین ).
|| ( اِ مرکب ) یکی از اجزاء اسطرلاب. ممسکه. ( فرهنگ فارسی معین از مقدمه التفهیم ).
فرهنگ فارسی
مترادف ها
سه پایه، بست، گیرنده، نگاه دارنده، دارنده، اشغال کننده
مربی، رسیدگی کننده، نگاه دارنده، دسته گذار
نگاه دارنده، کاپوت
نگاه دارنده، بیضه بند، اویزگر
نگاه دارنده
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید