نگارش

/negAreS/

مترادف نگارش: تحریر، کتابت، نگاشتن، نوشتن، ثبت، تالیف

معنی انگلیسی:
writing, publication, painting, authorship, composition, record

لغت نامه دهخدا

نگارش. [ ن ِ رِ ] ( اِمص ، اِ ) نگاشتن. ( آنندراج ). اسم و حاصل مصدر از نگاشتن. ( یادداشت مؤلف ). نقش کردن. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || تحریر. نوشتن. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). || انشاء. ( یادداشت مؤلف ). || نقش و نگار. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || رسم. ( ناظم الاطباء ). نقاشی. ( یادداشت مؤلف ). || تصویر. ( یادداشت مؤلف ). || خط. تحریر. نوشته. ( ناظم الاطباء ). دستخط. ( یادداشت مؤلف ).
- اداره نگارش ؛ انطباعات. ( لغات فرهنگستان ). اداره مطبوعات در بعضی وزارت خانه ها. ( از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

نگاشتن
( اسم ) ۱ - نقش . ۲ - تحریر : یرلیغ بر عهده جمیع حکام ...صادر گردید تا ارباب تقاویم را از نگارش خرافات قدیم قدغن کنند ... یا آیین نگارش . طریقه نوشتن ( نامه ها داستانها کتابها در موضوعات مختلف ) شیوه انشائ . یا اداره نگارش . اداره مطبوعات ( در بعض وزارتخانه ها ) .

فرهنگ معین

(ن ر ) (اِمص . ) نوشتن .

فرهنگ عمید

نوشتن.

جدول کلمات

تحریر

مترادف ها

publication (اسم)
طبع، اشاعه، انتشار، نشر، نشریه، نگارش، طبع ونشر

recording (اسم)
ضبط، ثبت، صفحه گرامافون، نگارش

پیشنهاد کاربران

سامان دادن
سامان یافتن
ا. املاء، شیوه نوشتن واتها ( حروف ) و واژه ها.
نگارش. ( اسم مصدر ) عملِ نگاشتن. مقایسه شود با «شمارش» که مترادف است با «عملِ شماردن».
رجوع شود به نگارش.

بپرس