نگار کرده

لغت نامه دهخدا

نگارکرده. [ ن ِ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) نگارین. ( ناظم الاطباء ). منقوش. ( فرهنگ فارسی معین ). || مسکوک دارای نقش. ( فرهنگ فارسی معین ) : و هرچ نگارکرده است از درم و دینار و پشیز. ( التفهیم از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ فارسی

۱ - منقوش. ۲ - مسکوک دارای نقش : و هرچ نگار کرده است از درم و دینار و پشیز .

پیشنهاد کاربران

بپرس