نگار کار

لغت نامه دهخدا

نگارکار. [ ن ِ ] ( ص مرکب ) منقش. مزین. مزوق. نگارین. به نگار. ( یادداشت مؤلف ). مرصع :
برابر سر بت کله ای فروهشتند
نگارکار به یاقوت و بافته به درر.
فرخی.

فرهنگ فارسی

منقش . مزین . مزوق . نگارین . به نگار.

پیشنهاد کاربران

بپرس