نکول
/nekul/
مترادف نکول: استنکاف، اعراض، انکار، تخطی، خودداری، رد، نقض، واخواهی
متضاد نکول: قبول
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
نکول. [ ن ُ ] ( ع مص ) بازایستادن از سوگند. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ). نکوص. ( متن اللغة ). امتناع کردن از سوگند. ( ناظم الاطباء ). || خودداری کردن از پاسخ دادن. ( فرهنگ فارسی معین ). || بازایستادن از دشمن. ( از تاج المصادر بیهقی ) ( اززوزنی ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). ترسیدن از خصم و سست و ناتوان شدن. ( از متن اللغة ). پس ماندن از دشمن و ترسیدن و ضعیف و سست شدن. ( از ناظم الاطباء ). سپسایگی برگردیدن از کسی یا چیزی و ترسیدن و سست و بددل شدن. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). نکوص و ترسیدن از چیزی. ( از اقرب الموارد ). از انجام دادن کاری ترسیدن. ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ). روبرگردان شدن از دشمن یا چیزی. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِمص ) برگشتگی. اعراض. ( ناظم الاطباء ). روگردانی. ( فرهنگ فارسی معین ). || امتناع. واقول. وادنگ. مقابل قبول. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به نکول کردن شود. || خودداری از پرداخت وجه حواله و برات و غیره. || خودداری از پاسخ. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِ ) ج ِ نِکْل. رجوع به نِکْل شود.
فرهنگ فارسی
۱ - ( مصدر ) رو برگردان شدن از دشمن یا چیزی . ۲ - خود داری کردن از پاسخ دادن یا سوگند خوردن . ۳ - خودداری کردن از پرداخت وجه حواله برات و مانند آن . ۴ - ( اسم ) رو گردانی . ۵ - خود داری از پاسخ.۶ - خوداری از پرداخت وجه حواله برات و غیره .
روغن یا آبی که در آن دوا هائی بجوشانند و پس از سرد شدن بر عضو ریزند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] برگشتن و روگرداندن از چیزی.
۳. [قدیمی] خودداری از جواب دادن یا سوگند خوردن.
۴. [قدیمی] ترسیدن و رو بر گرداندن از دشمن.
واژه نامه بختیاریکا
( نَکول * ) هیکلمند
مترادف ها
پستی، ننگ، رسوایی، ابروریزی، بیشرفی، نکول
ابروریزی، بیشرفی، نکول
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ناتوانی ، سَرباز زدن ، سرباززَنی
واژه "دنگ" به چم: گیج، پخمه، نادان، خنگ و خرفت
وادنگ = به گیجی، به خنگی و نادانی.
وادنگ کردن یا وادنگ آوردن به چم: خود را به خنگی و خرفتی و گیجی زدن.
یارو وادنگ کرد = خودش رو به نادونی زد و زیر بار حرفی که زده بود یا قولی که داده بود نرفت.
وادنگ = به گیجی، به خنگی و نادانی.
وادنگ کردن یا وادنگ آوردن به چم: خود را به خنگی و خرفتی و گیجی زدن.
یارو وادنگ کرد = خودش رو به نادونی زد و زیر بار حرفی که زده بود یا قولی که داده بود نرفت.
دبه کردن، وادنگ آمدن یا وادنگ کردن = نکول کردن
نکول ، : در زبان لکی که طبق اسناد ادبی و تاریخی در بخش نوشتاری خیلی قدیمی تر از زبان عربی بوده ، نکول به معنای نپذیرفتن ، ، رد کردن ، قبول نکردن ، عمدتا در زبان لکی و دستور زبان لکی ، زمانی به کار برده
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
می شود که نپذیرفتن ، رد مردن و استنکاف از انجام کار ، خواهش و یا دستوری ، هنوز به مرحله قطعی نرسیده ، و شخص با دلایل پنهانی ، و درون گرایی خود ، از قبول کردن امری پرهیز می کند در عمل ��نه و نکول کردن �� طوری تصور می شود که اندکی و درصد بسیار پایینی از امید در پذیرش اون مورد هست اصل کلمه لکی است ریشه در زبان فارسی و اوستایی دارد . زبان لکی تعداد واژه و طول عمری خیلی دیر زیوتر از فارسی دارد هر چند زبان فارسی غنی و پربار است اما اساتید ادبیاتی و زبان شناسی ایران نباید از ریشه این فارسی که همان زبان لکی است غافل شوند ، چون منبع و ماخذ ، خیلی از زبان ها و لهجه های ایران زبان لکی است ، .
ماده ۲۳۰ قانون تجارت ، قبول کننده حق نکول ندارد یعنی این ماده دلالت بر حرمت دارد الزام به ترک فعل ، وقتی طرفی که برات یا سفته را قبول میکند دیگه حق رد کردن آن را ندارد اینجا متضاد قبول میشود نکول .
بی عارشده
نُکولn�kul : انکار، سر پس زدن
مانند: اما کربلایی خدا داد نکول کرده بود.
کلیدر
محمود دولت آبادی
مانند: اما کربلایی خدا داد نکول کرده بود.
کلیدر
محمود دولت آبادی
برگشت چک و سفته . . . . .
برگشت اسناد تجاری ( ( چک، سفته ) )
صادر کننده اسناد در تاریخ سررسید، وجه را پرداخت نکند نکول یا وخواست می گویند
صادر کننده اسناد در تاریخ سررسید، وجه را پرداخت نکند نکول یا وخواست می گویند
در پارسی " وادنگ "
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)