نکور

لغت نامه دهخدا

نکور. [ ن ُ ] ( ع مص ) ناشناختن. ( دهار ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ). نَکَر. نُکْر. نکیر. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). نَکْر. ( متن اللغة ). رجوع به نکر شود.

نکور. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان باهوکلات بخش دشتیاری شهرستان چاه بهار، در 26هزارگزی جنوب دشتیاری ، در جلگه گرمسیری واقع است و 500 تن سکنه دارد. محصولش غلات و حبوبات و لبنیات ، شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

نکور. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان تهرود بخش راین شهرستان بم ، در 43هزارگزی جنوب شرقی راین ، در جلگه معتدل هوائی واقع است و 150 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و لبنیات و پسته ، شغل اهالی زراعت و گله داری است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان قهرود بخش راین شهرستان بم . در ۴۳ هزار گزی جنوب شرقی راین در جلگ. معتدل هوائی واقع است . آبش از چشمه محصولش غلات و لبنیات و پسته شغل اهالی زراعت و گله داری است .

پیشنهاد کاربران

بپرس