نکوداشت

/nekudASt/

لغت نامه دهخدا

نکوداشت. [ ن ِ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) نکو داشتن. ( یادداشت مؤلف ). رعایت. تفقد. اعزاز. اکرام. رجوع به نکو داشتن شود :
عالمی را به نکوداشت نگه دانی داشت
مال خویش از قِبَل ِ داشت نداری تو نگاه.
فرخی.

فرهنگ فارسی

نکو داشتن . رعایت . تفقد . اعزاز . اکرام .

فرهنگ عمید

= نیکوداشت

پیشنهاد کاربران

بپرس