نکو عهد

لغت نامه دهخدا

نکوعهد. [ ن ِ ع َ ] ( ص مرکب ) باوفا. که عهد خود نشکند. که پیمان نگه دارد :
این همه زحمت که هست درد دو چشم من است
هیچ نکوعهدنیست کو شودم توتیا.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

با وفا . که عهد خود نشکند . که پیمان نگهدارد .

پیشنهاد کاربران

نکو عهد : درست پیمان .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص88 ) .

بپرس