نکش

لغت نامه دهخدا

نکش. [ ن َ ] ( ع مص ) به قعر رسانیدن چاه را، و برآوردن گل و لای را از چاه. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). آب همه از چاه بکشیدن . ( از تاج المصادر بیهقی ). || سپری کردن چیزی را . ( از منتهی الارب ). فنا کردن و تمام کردن چیزی را. ( از اقرب الموارد )( از متن اللغة ). || فارغ گردیدن از چیزی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ).

فرهنگ فارسی

به قعر رسانیدن چاه را و بر آوردن گل و لای را از چاه . آب از چاه بکشیدن .

پیشنهاد کاربران

بپرس