نکراء
لغت نامه دهخدا
نکراء. [ ن َ ک َ ] ( ع اِ ) روش. طور. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یقال : استمشی فلان نکراء ؛ أی لوناً مما یسهله عند شرب الدواء.( منتهی الارب )؛ یعنی به رنگ همان دوائی که آشامیده بود طبیعت وی اجابت کرد. ( ناظم الاطباء ). || بلا. سختی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).
نکراء. [ ن ُ ] ( ع اِمص ) دهاء. فطنت. زیرکی. ( یادداشت مؤلف ). || شیطنت. بدذاتی. ( یادداشت مؤلف ).
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
طبق حدیث ۲ اصول کافی نکراء نیرنگ یا سیاس بودن با جنبه منفیست و هیچ سنخیتی با عقل ندارد