نکد

لغت نامه دهخدا

نکد. [ ن َ ] ( ع مص ) به نهایت کشیدن غراب آواز را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || بازداشتن حاجت کسی را. ( از منتهی الارب ). بازداشتن کسی رااز حاجت کسی. ( از ناظم الاطباء ). نَکَدَ زید حاجةَ عمرو؛ منعه ایاها. ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || بازداشتن سائل را از خواسته او و اندک دادن از آن. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || بسیارسؤال و کم نوال گردیدن . ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). کم خیر گردید. ( از اقرب الموارد ) ( از لسان العرب ). فهو منکود. ( از متن اللغة ). || ( اِمص ) کمی دهش. ( منتهی الارب ). نُکْد. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ). رجوع به نُکْد شود. || ( ص ) نَکِد. ( منتهی الارب ). رجوع به نَکِد شود.

نکد. [ ن َ ک َ ] ( ع مص ) سخت ودشوار و ناخوش گردیدن زیست کسان. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( ازمتن اللغة ). تنگ عیش شدن. ( زوزنی ). || کم گردیدن آب چاه. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). اندک شدن آب چاه. ( زوزنی ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || ( اِمص ) سختی و ناخوشی زیست. ( منتهی الارب ). سختی و دشواری عیش. || ابرام و تقاضا. ( ناظم الاطباء ). || ( ص ) نَکْد. نَکِد. ( منتهی الارب ). رجوع به نَکِد شود.

نکد. [ ن َ ک ِ ] ( ع ص ) رجل نکد؛ مرد بدفال دشوارخوی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شوم. ( دهار ). ناکس. ( از مهذب الاسماء ). شوم سختگیر قلیل الخیر. ( از اقرب الموارد ). نَکْد. نَکَد. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). نِکْد. اَنْکَد. ( متن اللغة ). ج ، اَنکاد، مَناکید .

نکد. [ ن ُ ] ( ع اِمص ) کمی دهش. نَکْد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). کمی دهش و عطا. ( ناظم الاطباء ). قلت عطا. نَکْد . ( اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || ( ص ) ماء نکد؛ آب کم. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || ( ص ، اِ ) ج ِ نَکْداء. رجوع به نَکْداء شود.

نکد. [ ن ِ ] ( ع ص ) رجوع به نَکِد شود.

فرهنگ فارسی

کمی دهش . نکد . کمی دهش و عطا . قلت عطا . یا مائ نکد : آب کم .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱(بار)
. نَکْد (بروزن فلس) به معنی مشقت و قلت است «نَکِدَ الْعیشُ: عَسَرَوَاشْتَدَّ» یعنی زندگی به سختی و عسرت رسید «نَکِدَالْبِئْرُ: قَلَّ ماءُهُ» یعنی آب چاه کم شد. «نَکِد» به فتح نون وکسر کاف به معنی قلیل الخیر است یعنی: سرزمین پاک روییدنی آن باذن خدایش می‏روید و زمینی که شوره زار و خبیث است نباتش نمی‏روید مگر کم فائده این لفظ یکبار بیشتر در قرآن مجید نیامده است. در المیزان فرموده: این آیه نسبت به آیه ماقبل مفید آن است که رحمت الهی نسبت به خلق یکنواخت و عام است و اختلاف در قبول رحمت راجع بخود مردم است (بعضی طیب اند رحمت در آنها اثر تمام دارد و بعضی خبیث اند که استفاده کم از آن می‏برند).

پیشنهاد کاربران

بپرس