نکاس
لغت نامه دهخدا
نکاس. [ ن ُ ] ( ع اِمص ) نُکْس. بازگردیدگی بیماری. ( از منتهی الارب ). نکس مرض و بازگردیدگی آن. ( ناظم الاطباء ). عود مرض بعد از دوران نقاهت. ( از اقرب الموارد )( از متن اللغة ) ( از المنجد ). پس افتادگی بیمار. ( یادداشت مؤلف ). || ( مص ) بازگردان شدن از بیماری. ( از منتهی الارب ). نَکْس. ( ناظم الاطباء ) ( متن اللغة ) ( از منتهی الارب ). بازگردانده شدن بیمار به مرض پس از دوره نقاهت. ( از متن اللغة ). رجوع به نکس شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
سر تیر هایی که از سرپوشیده ی دیوان ها بیرون میگذارند و تراشی به آن میدهند.